نویسنده: متیو کانیسترارو

زمانی که در بنیاد اقیانوس کارآموزی می کردم، روی یک پروژه تحقیقاتی در مورد آن کار می کردم کنوانسیون ملل متحد در مورد حقوق دریاها (UNLCOS). در طول دو پست وبلاگ، امیدوارم برخی از چیزهایی را که از طریق تحقیقاتم آموختم به اشتراک بگذارم و روشن کنم که چرا جهان به کنوانسیون نیاز دارد، و همچنین چرا ایالات متحده آن را تصویب نکرده و هنوز هم آن را تصویب نکرده است. امیدوارم با بررسی تاریخچه UNCLOS بتوانم برخی از اشتباهات انجام شده در گذشته را برجسته کنم تا به ما در جلوگیری از آنها در آینده کمک کند.

UNCLOS واکنشی به بی‌ثباتی و درگیری بی‌سابقه بر سر استفاده از اقیانوس بود. آزادی بی قید و بند سنتی دریا دیگر کارساز نبود، زیرا استفاده های مدرن از اقیانوس متقابلاً منحصر به فرد بودند. در نتیجه، UNCLOS به دنبال مدیریت اقیانوس به‌عنوان «میراث بشر» بود تا از درگیری‌های ناکارآمد بر سر مناطق ماهیگیری که رایج شده بود جلوگیری کند و توزیع عادلانه منابع اقیانوس را تشویق کند.

در طول قرن بیستم، مدرن‌سازی صنعت ماهیگیری با پیشرفت‌هایی در استخراج مواد معدنی همراه شد تا درگیری‌هایی بر سر استفاده از اقیانوس ایجاد کند. ماهیگیران ماهی قزل آلا از آلاسکا شکایت داشتند که کشتی های خارجی بیشتر از آنچه که ذخایر آلاسکا می توانستند ماهی صید کنند و آمریکا باید دسترسی انحصاری به ذخایر نفت دریایی ما را تضمین کند. این گروه ها خواهان محصور شدن اقیانوس بودند. در همین حال، ماهیگیران ماهی تن سن دیگو ذخایر کالیفرنیای جنوبی را از بین بردند و در سواحل آمریکای مرکزی ماهیگیری کردند. آنها آزادی نامحدود دریاها را می خواستند. تعداد بی شماری از گروه های ذینفع دیگر به طور کلی در یکی از این دو دسته قرار می گیرند، اما هر کدام دغدغه های خاص خود را دارند.

پرزیدنت ترومن در سال 1945 در تلاش برای خشنود کردن این منافع متضاد، دو اعلامیه صادر کرد. اولین اعلامیه مدعی حقوق انحصاری تمام مواد معدنی در دویست مایل دریایی (NM) دور از سواحل ما شد و مشکل نفت را حل کرد. دومی مدعی حقوق انحصاری برای همه ذخایر ماهی بود که نمی توانستند فشار ماهیگیری بیشتری را در همان منطقه همجوار تحمل کنند. هدف از این تعریف حذف ناوگان خارجی از آب‌های ما و در عین حال حفظ دسترسی به آب‌های خارجی است و تنها دانشمندان آمریکایی را قادر می‌سازد که تصمیم بگیرند کدام ذخایر می‌توانند یا نمی‌توانند از برداشت خارجی پشتیبانی کنند.

دوره پس از این اعلامیه ها بی نظم بود. ترومن با ادعای یکجانبه «صلاحیت و کنترل» بر منابع بین‌المللی قبلی، سابقه خطرناکی را ایجاد کرده بود. ده‌ها کشور دیگر از این روش پیروی کردند و خشونت بر سر دسترسی به مناطق ماهیگیری رخ داد. هنگامی که یک کشتی آمریکایی ادعای ساحلی جدید اکوادور را نقض کرد، "خدمه آن ... با قنداق تفنگ مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بعداً زمانی که 30 تا 40 اکوادوری به داخل کشتی هجوم بردند و کشتی را توقیف کردند، به زندان افتادند." درگیری های مشابه در سراسر جهان رایج بود. هر ادعای یکجانبه ای برای قلمرو اقیانوسی تنها به اندازه حمایت نیروی دریایی از آن بود. قبل از اینکه درگیری بر سر ماهی ها به جنگ بر سر نفت تبدیل شود، جهان به راهی برای توزیع و مدیریت عادلانه منابع اقیانوس نیاز داشت. تلاش‌های بین‌المللی برای تثبیت این بی‌قانونی در سال 1974 زمانی که سومین کنفرانس سازمان ملل در مورد حقوق دریاها در کاراکاس، ونزوئلا تشکیل شد، به اوج خود رسید.

تعیین کننده ترین موضوع در کنفرانس، استخراج گره های معدنی بستر دریا بود. در سال 1960، شرکت ها شروع به حدس و گمان کردند که می توانند به طور سودآوری مواد معدنی را از کف دریا استخراج کنند. برای انجام این کار، آنها به حقوق انحصاری برای بخش های بزرگی از آب های بین المللی خارج از اعلامیه های اولیه ترومن نیاز داشتند. تضاد بر سر این حقوق معدنی، تعداد انگشت شماری از کشورهای صنعتی را که قادر به استخراج گره ها بودند، در مقابل اکثر کشورهایی قرار داد که نمی توانستند. تنها واسطه‌ها کشورهایی بودند که هنوز نتوانستند گره‌ها را استخراج کنند، اما در آینده نزدیک می‌توانستند. دو تن از این واسطه ها، کانادا و استرالیا، چارچوبی را برای سازش پیشنهاد کردند. در سال 1976، هنری کیسینجر به کنفرانس آمد و جزئیات را بررسی کرد.

سازش بر اساس یک سیستم موازی ساخته شد. شرکتی که قصد استخراج از بستر دریا را داشت، باید دو سایت معدنی آینده‌نگر را پیشنهاد می‌کرد. هیئتی از نمایندگان، به نام مقام بین المللی دریا (ISA)، به پذیرش یا رد این دو سایت به عنوان یک معامله بسته رای خواهد داد. اگر ISA سایت ها را تأیید کند، شرکت می تواند فوراً استخراج یک سایت را آغاز کند و سایت دیگر برای کشورهای در حال توسعه کنار گذاشته می شود تا در نهایت استخراج کنند. بنابراین، برای بهره مندی کشورهای در حال توسعه، نمی توانند مانع از روند تصویب شوند. برای اینکه شرکت‌های صنعتی سود ببرند، باید منابع اقیانوس را به اشتراک بگذارند. ساختار همزیستی این رابطه تضمین می‌کند که هر طرف میز برای مذاکره انگیزه دارد. درست زمانی که جزئیات نهایی در حال شکل گرفتن بود، ریگان به ریاست جمهوری رسید و با وارد کردن ایدئولوژی به بحث، مذاکرات عملی را مختل کرد.

هنگامی که رونالد ریگان در سال 1981 کنترل مذاکرات را به دست گرفت، تصمیم گرفت که "یک گسست پاک از گذشته" را می خواهد. به عبارت دیگر، یک «گسست پاک» با کار سخت محافظه‌کاران عمل‌گرا مانند هنری کیسینجر انجام شد. با در نظر گرفتن این هدف، هیئت ریگان مجموعه ای از خواسته های مذاکره را منتشر کرد که سیستم موازی را رد کرد. این موضع جدید به قدری غیرمنتظره بود که یکی از سفیرهای یک کشور مرفه اروپایی پرسید: «بقیه جهان چگونه می تواند به ایالات متحده اعتماد کند؟ اگر در نهایت ایالات متحده نظر خود را تغییر دهد، چرا باید مصالحه کنیم؟» احساسات مشابهی در کنفرانس نفوذ کرد. هیئت ریگان با امتناع از مصالحه جدی، نفوذ خود را در مذاکرات از دست داد. آنها با درک این موضوع عقب نشینی کردند، اما خیلی دیر شده بود. ناهماهنگی آنها قبلاً به اعتبار آنها لطمه زده بود. رهبر کنفرانس، آلوارو دی سوتو از پرو، مذاکرات را به پایان رساند تا از گسست بیشتر آنها جلوگیری شود.

ایدئولوژی مانع سازش های نهایی شد. ریگان چندین منتقد شناخته شده UNCLOS را به هیئت خود منصوب کرد که اعتقاد کمی به مفهوم تنظیم اقیانوس داشتند. ریگان در یک اظهارنظر نمادین، موضع خود را خلاصه کرد و گفت: «ما در خشکی تحت نظارت پلیس و گشت زنی هستیم و آنقدر مقررات وجود دارد که به نوعی فکر می‌کردم وقتی در دریای آزاد بیرون می‌روید، می‌توانید هر کاری که می‌خواهید انجام دهید. " این ایده آلیسم ایده اصلی مدیریت دریا به عنوان "میراث مشترک بشر" را رد می کند. اگرچه، شکست دکترین آزادی دریا در اواسط قرن نشان داده بود که رقابت بی‌بند و بار مشکل است، نه راه‌حل.

پست بعدی با دقت بیشتری به تصمیم ریگان برای امضا نکردن معاهده و میراث آن در سیاست آمریکا خواهد پرداخت. امیدوارم توضیح دهم که چرا ایالات متحده علیرغم حمایت گسترده هر گروه ذینفع مرتبط با اقیانوس (غولان نفت، ماهیگیران و طرفداران محیط زیست همگی از آن حمایت می کنند) هنوز این معاهده را تصویب نکرده است.

متیو کانیسترارو در بهار 2012 به عنوان دستیار پژوهشی در بنیاد اقیانوس کار کرد. او در حال حاضر دانشجوی ارشد در کالج کلرمونت مک کنا است که در آنجا در رشته تاریخ تحصیل می کند و یک پایان نامه افتخاری در مورد ایجاد NOAA می نویسد. علاقه متیو به سیاست اقیانوس از عشق او به قایقرانی، ماهیگیری در آب شور و تاریخ سیاسی آمریکا ناشی می شود. پس از فارغ التحصیلی، او امیدوار است که از دانش و اشتیاق خود برای ایجاد تغییرات مثبت در نحوه استفاده ما از اقیانوس استفاده کند.